هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و سودا به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از جذابیت‌های چشمان معشوق، سودای عشق، بی‌قراری و بی‌تابی در راه عشق، و رازداری در بیان احساسات می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند شیدایی و واله‌گی در عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۸

هر شبی سودای چشمش بر سرم غوغا کند
غمزه‌اش صد فتنه در هر گوشه‌ای پیدا کند

از می سودای چشمت خوش برآید جان من
سر خوش است امشب خمار مستیش فردا کند

پایه من بر سر بازار سودایش شدست
چون بدین مایه کسی با چون تویی سودا کند

رخت عقلم می‌برد چشمت چه می‌آید ز عقل
می‌دهد تشویش من بگذار تا یغما کند

در چمن گر ناز سروت را ببیند سروناز
از خجالت سر عجب باشد که بر بالا کند

در ره عشق تو من سر می‌نهم بر جای پای
عشق اگر کاری کند فی‌الجمله پا بر جا کند

گر کند میل وفایی باشدش با دیگران
ور جفایش در دل آید آن جفا بر ما کند

رفت هر جا اشک ما چندان‌که ما را برد آب
چند خود را در میان مردمان رسوا کند

همدمم باد است و راز دل نمی‌گویم به باد
باد غماز است و می‌ترسم حکایت وا کند

ابرویت پیوسته می‌گردد به هرجا تا کجا
همچو سلمان عارفی را واله و شیدا کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.