هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به توصیف تأثیرات عمیق معشوق بر شاعر می‌پردازد. بوی زلف معشوق جان را معطر می‌کند و یاد روی او دل را روشن می‌سازد. شاعر از دیوانگی عاشقان در زنجیر زلف معشوق سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که هر کسی تصویر متفاوتی از ماهیت روی معشوق در ذهن دارد. همچنین، شاعر از سوزش درونی خود می‌گوید که مانند عود می‌سوزد و بوی جانش مجلس را معطر می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه نیازمند سطحی از بلوغ فکری و تجربه است.

غزل شمارهٔ ۱۹۲

بوی زلف او دماغ جان معطر می‌کند
یاد روی او چراغ دل منور می‌کند

یک جهان دیوانه در زنجیر دارد زلف او
که به سر خود هریکی سودای دیگر می‌کند

صورت ماهیت رویش نبیند هر کسی
هر کسی با خویشتن نقشی مصور می‌کند

سینه‌ام بر آتش است و دم نمی‌یارم زدن
ز آنکه گر لب می‌گشایم شعله سر بر می‌کند

جان همی سوزد مرا چون عود و از انفاس من
بوی جان می‌آید و مجلس معطر می‌کند
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.