هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از عشق و فراق معشوق سخن میگوید. او از دیدن خیال معشوق، اشکهای گلگون، و دلباختگی به چین زلف او مینالد. شاعر از رهی طولانی و سفر دل به سوی معشوق یاد میکند و از خون دل خوردن و غمهای عشق میگوید. در نهایت، او به خال سیاه معشوق اشاره میکند که نماد زیبایی و جذابیت است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای شعری و زبان ادبی ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۷
دی دیده از خیال رخش بازمانده بود
گلگون اشک در طبلش گرم رانده بود
افتاده بود دل به خم چین زلف او
شب بود و ره دراز هم آنجا بمانده بود
دل رفته بود و ما پی دل تا بکوی دوست
بردیم از آنکه او همه ره خون فشانده بود
دل دیده خواست تا ببرد، خون گرفته بود
جان خواست خواستم بدهم، غم ستانده بود
میخواستم که عمر عزیزت کنم نثار
نقدی عزیز بود ولیکن نمانده بود
در خطا شده ز خال سیاه مبارکش
کش نیش لب طره سلمان نشانده بود
خالش به جای خویش گرفتم، نشسته بود
بیگانه خط نامه سیه را که خوانده بود
گلگون اشک در طبلش گرم رانده بود
افتاده بود دل به خم چین زلف او
شب بود و ره دراز هم آنجا بمانده بود
دل رفته بود و ما پی دل تا بکوی دوست
بردیم از آنکه او همه ره خون فشانده بود
دل دیده خواست تا ببرد، خون گرفته بود
جان خواست خواستم بدهم، غم ستانده بود
میخواستم که عمر عزیزت کنم نثار
نقدی عزیز بود ولیکن نمانده بود
در خطا شده ز خال سیاه مبارکش
کش نیش لب طره سلمان نشانده بود
خالش به جای خویش گرفتم، نشسته بود
بیگانه خط نامه سیه را که خوانده بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.