هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و اشتیاق به معشوق و دیدار با او سخن می‌گوید. شاعر از درد فراق و امید به وصال می‌نالد و از نشانه‌های معشوق در طبیعت یاد می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند فنا در عشق، حیات جاودانی و بخشندگی معشوق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'ساغری از خون' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۶

دل ز وصل او نشان بی‌نشانی می‌دهد
جان به دیدارش امید آن جهانی می‌هد

جوهر فر دهانش طالب دیدار را
بر زبان جان جواب « لن ترانی» می‌دهد

جز سرشک لاله رنگم در نمی‌آید به چشم
کو نشانی زان عذار ارغوانی می‌دهد

دیده بر راه صبا دارم که از خاک رهش
می‌رسد وز گرد راهم ارمغانی می‌دهد

زندگی از باد می‌یابم که او در کوی دوست
می‌شود بیمار وز آنجا زندگانی می‌دهد

نرگسش در عین مستی دم به دم چشم مرا
ساغری از خون لبالب، دوستگانی می‌دهد

زخم شمشیر تو را میرم که در هر ضربتی
جان سلمان را حیات جاودانی می‌دهد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.