هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که در خاطرش نقش بسته و هیچ کس جز او در ذهنش نمی‌آید. شاعر از خیال معشوق و یاد او می‌گوید و اینکه چگونه دلش می‌خواهد از دستش رها شود، اما موفق نمی‌شود. همچنین، او از ناامیدی‌هایش در زندگی و نرسیدن به آرزوهایش سخن می‌گوید و از این که حتی می‌نوشید نیز یاد معشوق از ذهنش خارج نمی‌شود. در پایان، از دوستانش می‌خواهد که با موسیقی حالش را بهبود بخشند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف نوشیدنی‌های الکلی (هرچند در قالب استعاره) ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۴

چو رویت هرگزم نقشی به خاطر در نمی‌آید
مرا خود جز تو در خاطر، کسی دیگر نمی‌آید

خیال عارضت آبست، از آن در دیده می‌گردد
نهال قامتت سر و ست، از آن در بر نمی‌آید

مرا در دل همی آید که چون باز آیدم دلبر
دل از دستش برون آرم، ولی دلبر نمی‌آید

بر آن بودم که چون دولت، در آید از درم روزی
به هر بابی که کوشیدم از آن در در نمی‌آید

مرا ساقی مده ساغر، که امشب می پرستان را
زیاد لعل او یاد از می و ساغر نمی‌آید

حریفان را فرود شد دم، بر آرای مطرب آوازی
بگو با ماه من کامشب، چرا خوش بر نمی‌آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.