هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد عشق، جدال بین عقل و دل، و آرزوی وصال معشوق است. شاعر از زلف یار، درد عشق، و بیقراری دل سخن میگوید و در نهایت به درگاه خداوند پناه میبرد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جور دوست و درد عشق ممکن است برای سنین پایین نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۴۱
چوگان زلفش از دل من برد گو ببر
ای دل بگیرش آن خم چوگان و گو ببر
در زحمتم ز درد سر و گفت و گوی عقل
ای عقل از سرم برو این گفت و گو ببر
ای آشنا چه در پی بیگانه میروی؟
آن را که درد توست تو درمان او ببر
صوفی هنوز صافی رندان نخورده است
ساقی برای او قدحی زین سبو ببر
تا عرض رنگ و بو نکند گل به باغ رو
بویش به باد برده و رنگش ز رو ببر
گر زانکه عمر میطلبی کردهایم گم
عمر دراز در سر زلفت بجو ببر
میآورم به پیش تو حاجت که گفتهاند
حاجت به نزد صاحب روی نکو ببر
یا رب مرا به آرزوی خویشتن رسان!
یا از دل و دماغ من این آرزو ببر
خو کرده است بر دل تنگ تو جور دوست
سلمان! جفای آن صنم تنگ خو ببر
ای دل بگیرش آن خم چوگان و گو ببر
در زحمتم ز درد سر و گفت و گوی عقل
ای عقل از سرم برو این گفت و گو ببر
ای آشنا چه در پی بیگانه میروی؟
آن را که درد توست تو درمان او ببر
صوفی هنوز صافی رندان نخورده است
ساقی برای او قدحی زین سبو ببر
تا عرض رنگ و بو نکند گل به باغ رو
بویش به باد برده و رنگش ز رو ببر
گر زانکه عمر میطلبی کردهایم گم
عمر دراز در سر زلفت بجو ببر
میآورم به پیش تو حاجت که گفتهاند
حاجت به نزد صاحب روی نکو ببر
یا رب مرا به آرزوی خویشتن رسان!
یا از دل و دماغ من این آرزو ببر
خو کرده است بر دل تنگ تو جور دوست
سلمان! جفای آن صنم تنگ خو ببر
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.