هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی شاعر به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی‌های معشوق، سودای زلف او، و رنج‌های عشق می‌گوید و بیان می‌کند که هنوز درگیر این عشق است. همچنین، او از بی‌قراری و سرگشتگی خود در راه عشق و وفاداری به معشوق سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و اندوه نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۴۷

کارها دارد دل من با لب جانان هنوز
دور حسنش راست اکنون اول دوران هنوز

در بهار حسنش از صد گل یکی نشکفته است
گرد گلزارش کنون بر می‌دهد ریحان هنوز

روزی از چوگان زلف دوست تابی دیده‌ام
لاجرم چون گوی می‌گردیم سرگردان هنوز

بر سر بازار عالم راز من در عشق تو
آشکار شد ولی من می‌کنم پنهان هنوز

همچنان سودای زلفت می‌دهد تشویش دل
همچنان خطت تصرف می‌کند در جان هنوز

خورده‌ام از دست عشقت سال‌ها خون جگر
از نفس می‌آیدم چون نافه بوی جان هنوز

رهروان عشق در بیدای سودایت به سر
سال‌ها رفتند و پیدا نیستش پایان هنوز

در بهای یک سر مویت دو عالم می‌دهم
گر بدین قیمت به دست آید، بود ارزان هنوز

نرگس رعنا، شبی در خواب چشمت دیده است
بر نمی‌دارد سر از شرم تو از بستان هنوز

بر سر کوی خودم دیروز نرمک با رقیب
گفت یعنی زنده است این سخت جان سلمان هنوز؟

دل ز دست دوست می‌نالد که از عشقش جهان
تنگ شد بر من کجایی ای دل نادان هنوز
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.