هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق خود با توصیفات زیبا و استعاره‌های پراحساس یاد می‌کند. او از دوری از معشوق، جذابیت‌های او و تأثیرات عشق بر خود و طبیعت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و استعاره‌های ادبی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق‌تر این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵۱

ما از در او دور و چنین بر در و بامش
باد سحری می‌گذرد، باد حرامش!

تا بر گل روی از کله‌اش دام نهادی
مرغان ز هوا روی نهادند به دامش

ای مرغ ز دام سر زلفش خبرت نیست
گستاخ از آن می‌گذری، بر سر مباش

روی تو بهشت است که شهدست لبانش
لعل تو عقیق است که مشک است ختامش

آن روی چه رویی است که با آن همه شوکت
شد شاه ریاحین به همه روی غلامش

وقت است که سلطان سراپرده انجم
در مملکت حسن زند سکه بنامش

وصف مه روی تو و مهر دل سلمان
از بس که بگفتیم، نگفتیم تمامش
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.