هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد عشق نافرجام و دل‌شکستگی شاعر است. او از عشقی پر شور و تاب‌ناک سخن می‌گوید که آرزویش را از سر بیرون نکرده است. شاعر از ناتوانی در برابر درد عشق و تسلیم شدن در برابر معشوق می‌گوید و از رنج‌های عشق و امید به بخشش و رحمت الهی سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و دل‌شکستگی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۰

نداشت این دل شوریده تاب سودایش
سرم برفت و نرفت از سرم تمنایش

به نرد درد چو وامق نبود مرد حریف
هزار دست پیاپی ببرد عذرایش

کسی نتافت از و سر چو زلفش از بن گوش
سیاه روی درآمد فتاد و در پایش

غمش ز جای خودم برد و خود چه جای من است
که گر به کوه رسد، برکند دل از جایش

رخ مرا که برو سیم اشک می‌آید
بیان عشق عیان می‌شود ز سیمایش

نهفته داشت دلم راز عشق چون غنچه
هوای دوست دمش داد و کرد رسوایش

دل مرا که امروز رنجه داشت چه غم
دلم خوش است که خواهد نواخت فردایش

همه امید به آلا و رحمتش دارد
وجود من که ز سر تا بپاست آلایش

گناهکار و فرومانده‌ام ببخش مرا
که هست بر من بیچاره جای بخشایش

سواد هستی سلمان ز روی لوح وجود
رود ولیک بماند نشان سودایش
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.