هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از دیدار معشوق و بوی خوش موهایش می‌نالد و از هجران و دوری شکایت می‌کند. شاعر آرزو دارد جان خود را فدای معشوق کند، اما احساس ناتوانی می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۶

به مهر روی تو خواهم رسید، ذره مثال
نمی‌رسد به زمین پایم از نشاط وصال

مه دوهفته درین یک دو روز خواهم دید
که کس نبیند از آن ماه در هزاران سال

سواد زلف توام خواهد آمدن در چشم
که بوی عنبر تو می‌دهد نسیم شمال

به خاک پای عزیزت که تشنه است لبم
به خاک پای عزیزت چو تشنگان به زلال

چه دم زنم چو رسم با تو آن دمم باشد
مجال آنکه کنم بر تو عرض صورت حال

دلم به پیش تو می‌خواست جان فرستادن
ولی کبوتر جان را نبود قوت بال

کشیده‌ام تب هجرت، بسی و در شب هجر
نبود بر سر سلمان کسی به غیر حال
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.