۳۵۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۷

ای جان نازنین من ای آرزوی دل
میل من است سوی تو میل تو سوی دل

بر آرزوی روی تو دل جان همی دهد
وا حسرتا! اگر ندهی آرزوی دل

چون غنچه بسته‌ام سر دل را به صد گره
تا بوی راز عشق تو آید ز بوی دل

جان را به یاد تو به صبا می‌دهم که او
می‌آورد ز سنبل زلف تو بوی دل

تا دیده دید روی تو را روی دل ندید
با روی دوست خود نتوان دید روی دل

دیگر به دیده دل ندهم من کز آب چشم
هر بار خود درست نیاید سبوی دل

سلمان اگر ز اهل دلی نام دل مبر
جان دادن است کار تو بی‌گفتگوی دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.