۳۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۵

من سرگشته به دست تو کجا افتادم؟
دست من گیر خدا را، که ز پا افتادم

به کمند سر زلف تو گرفتار شدم
تا چه کردم که درین دام بلا افتادم

گلبن عمر مرا هجر تو از بیخ بکند
تا نگویی که من از باد هوا افتادم

پیش ازان کز لب و دندان تو یابم کامی
چون زبان در دهن خلق خدا افتادم

بود با باد صبا بوی تو بر بوی تو من
در پی قافله باد صبا افتادم

ای ملامت گر سلمان سر زلفش را بین
تا بدانی که درین دام چرا افتادم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.