هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و هجران معشوق خود می‌گوید و درد و رنج ناشی از آن را با تصاویری مانند شمع سوزان، شبنم افتاده، و چشم بیدار توصیف می‌کند. او از عشق یار خود به عنوان جان بخش یاد می‌کند و آرزوی سپردن جان خود به عشق یار را دارد. در نهایت، با وجود احساس پستی و افتادگی، به سربلندیِ عشق خود افتخار می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، احساسات شدید و درد عشق که در شعر بیان شده، برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۲۷۸

چو شمعم در غمت سوزان و اشک از دیده می‌بارم
به روزم مرده از هجران و شب را زنده می‌دارم

چو شبنم هستم امروز از هوا افتاده در کویت
الا ای آفتاب من بیا از خاک بردارم

خیال طاق ابروی تو در محراب می‌بینم
وگرنه من به مشتی خاک هرگز سر فرو نارم

به عکس بخت من پیوسته بیدار است چشم من
دریغ از بخت من بودی به جای چشم بیدارم

مرا جان داد عشق یار و می‌خواهم که این جان را
ز راه جان سپاری هم به عشق یار بسپارم

سهی سرورم که بر کار همه کس سایه می‌دارد
ز من کاری نمی‌آید که آرد سایه بر کارم

برش چون سایه سلمان را اگر چه پست شد پایه
مرا این سربلندی بس که من افتاده یارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.