هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه، بیانگر احساسات شورانگیز و دیوانگی‌های عاشقانه است. شاعر از دلباختگی، بی‌خودی در عشق، و پذیرش هرگونه سرنوشتی در راه معشوق سخن می‌گوید. او از ملامت‌گران می‌خواهد که او را به خاطر دیوانگی‌هایش سرزنش نکنند و خود را اسیر و مطیع محض معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۸۹

بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم
برافکن پرده تا پیدا شود احوال پنهانم

بسان ذره می‌رقصند دلها در هوا امشب
خرامان گرد و در چرخ آی ای جان ماه تابانم

بزن راهی سبک مطرب ز راه لطف بنوازم
بده رطل گران ساقی ز دست خویش بستانم

گر امشب صبحدم سردی کند در مجلس گرمم
به آه سینه برخیزم چراغ صبح بنشانم

دل من باز می‌گردد به گرد لعل دلخواهش
نمی‌دانم چه می‌خواهد دگر بار این دل از جانم

شکار آن کمان ابرویم، اینک داغ او بر دل
ملامت گو مزن تیرم که من با داغ سلطانم

برو عاقل مده پندم که من دیوانه و رندم
نصیحت دیگری را کن که من مدهوش و حیرانم

اگر تاجم نهد بر سر غلام حلقه در گوشم
وگر بندم نهد بر پا اسیری بند فرمانم

اگر بر آستانش پا نهاد از بی‌خودی سلمان
مگیر ای مدعی بر من که پا از سر نمی‌دانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.