هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و نیاز به مرهمی برای دل شکسته‌اش می‌گوید. او بیان می‌کند که چیزی بیش از آنچه دارد نمی‌خواهد، اما عشقش به معشوق چنان است که حاضر است جان و تن خود را فدا کند. همچنین، او امیدوار است که پیش از مرگ مورد توجه معشوق قرار گیرد و از یاران نیک‌اندیش می‌خواهد که در این راه از او حمایت کنند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید عاشقانه مناسب سنین بالاتر است.

غزل شمارهٔ ۲۹۶

سؤالی می‌کنم، چیزی نه بیش از پیش می‌خواهم
فقیرم، مرهمی بهر درون ریش می‌خواهم

مرا از در چه می‌رانی؟ نمی‌خواهم ز تو چیزی
ولی بستانده‌ای از من، متاع خویش می‌خواهم

به تیغ غمزه خون ریزم که من جان و تن خود را
شده قربان آن ترکان کافر کیش می‌خواهم

همه کس را اگر دردی بود خواهد که گردد کم
به غیر از من که درد عشق هر دم بیش می‌خواهم

مرا گفتی که چون می‌ری زیارت خواهمت کردن
پس از مرگ است این امید و من زان پیش می‌خواهم

ز تو هر جا که سلطانست چشم مرحمت دارد
نپنداری که این تنها من درویش می‌خواهم

عزیمت کرده‌ام سلمان که در راه غمش جان را
ببازم همت از یاران نیک اندیش می‌خواهم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.