هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و دلباختگی خود سخن میگوید. او از حال آشفتهاش، بوی معشوق، نالههایش که در شهر پیچیده و مقایسههای زیبایی مانند صنوبر و آهوی مشکبو سخن میراند. همچنین، از رابطهی عاشقانه و تأثیرات عمیق آن بر روح و روان خود میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۲۷
هندوی زلف سرکشت با تو نشسته روبرو
حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
از همه سوی میدهد، بوی حبیب لاجرم
میروم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو
کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر
ناله من که میرود، خانه به خانه کو به کو
بر لب جوی نیست چون، قامت او صنوبری
باورت ار نمیشود، خیز به جوی جو به جو
بس که به بوی وصل خود، هر نفسی دمی زنم
خون جگر نگر مرا، بسته چو نافه تو به تو
روی گل و بنفشه را باز چه میکنی به پا
سنبل چین زلف آن، آهوی مشک بو به بو
من نه چو شانه کردهام در سر طره تو سر
از چه سبب نشسته است، آینه با تو رو بره رو؟
حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
از همه سوی میدهد، بوی حبیب لاجرم
میروم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو
کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر
ناله من که میرود، خانه به خانه کو به کو
بر لب جوی نیست چون، قامت او صنوبری
باورت ار نمیشود، خیز به جوی جو به جو
بس که به بوی وصل خود، هر نفسی دمی زنم
خون جگر نگر مرا، بسته چو نافه تو به تو
روی گل و بنفشه را باز چه میکنی به پا
سنبل چین زلف آن، آهوی مشک بو به بو
من نه چو شانه کردهام در سر طره تو سر
از چه سبب نشسته است، آینه با تو رو بره رو؟
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.