هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد عشق، فراق و دل‌تنگی سخن می‌گوید. او از معشوق، عشق و رنج‌های آن می‌نالد و به مفاهیمی مانند فروتنی، صبر و عشق الهی اشاره می‌کند. همچنین، در ابیاتی به مسائل اجتماعی و اخلاقی مانند ظلمت جهان و ارزش روشنایی (حقیقت) پرداخته شده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات اجتماعی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر چالش‌برانگیز باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۱

هر دم به تیز غمزه دلم را چه می‌زنی؟
خود را گذاشتم به تو خود در دل منی

بر هم زند ابروی و چشم تو وقت من
خود وقت کیست آنکه تو بر هم نمی‌زنی؟

ای رهروان عشق چو پرگار دورها
گردیده در پی تو به نعلین آهنی

سر تا سر جهان ظلمات است و یک چراغ
مردم نهاده‌اند همه سر را به روشنی

ما و شرابخانه و صوفی و صومعه
او را می طهور و مرا دردی دنی

با من سخن غرضت دلخوشیم نیست
بر ریش پاره‌ام نمکی می‌پراکنی

امروز خاک پای سگ دوست شد کسی
کو کرد در جهان سری و دوش گردنی

ای باد اگر رهت ندهد پرده‌دار دوست
خود را چو آفتاب ز روزن در افکنی

گویی که ای چو آب حیاتت به عینه
پاکیزگی و خوی خوش و پاک دامنی

تو سرو سر بلندی و چون سایه کار من
افتادگی و مسکنت است و فروتنی

سلمان تو در درون به هوای صنوبرش
غم را چه می‌نشانی و جان را چهع می
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.