هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی شاعر به معشوقه‌اش سخن می‌گوید. شاعر خود را دیوانه‌ای می‌داند که اسیر زلف پری‌روی معشوق شده است. او از درد فراق و عشق نافرجام می‌نالد و معشوق را ستایش می‌کند. در ابیاتی نیز به مفاهیم عرفانی مانند رهایی از تعلقات دنیوی اشاره شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۴۳

ماییم به کوی یار دلجوی
دیوانه زلف آن پری روی

مار است بتی که تنگ خوی است
ماییم و دلی گرفته آن خوی

چون دردل و چشم ماست جایت
غیر از تو که دید سرو دلجوی

بیمار فتاده‌ام به کویت
راز دل من، فتاده بر کوی

باد آمد و بوی زلفش آورد
آویخته جان ما به یک موی

ای خال تو گوی و زلف چوگان
در دور قمر فکنده گویی

من ترک نگار و می نگویم
ای واعظ عاشقان تو می‌گوی

سلمان چه نهی بر آب و گل دل
دست از دل و دل ز گل فرو شوی
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.