هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از معشوق یا وجودی الهی سوال میپرسد که او کیست و چه جایگاهی دارد. شاعر از تأثیر عمیق این وجود بر جانها سخن میگوید و از مخاطب میخواهد هویت واقعی خود را آشکار کند. در پایان، شاعر به سلمان (احتمالاً اشاره به سلمان فارسی) توصیه میکند که از عشق پریشان نشود و ابتدا به خود بنگرد.
رده سنی:
15+
متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم عمیق ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۳۵۱
ای میوه رسیده ز بستان کیستی
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
معلوم نیست خود که تو مهمان کیستی؟
جانها به غم فرو شده اندر هوای تو
باری تو خوش بر آمده جان کیستی؟
آن توایم ما همه بگذار آن همه
با این همه بگو که تو خود آن کیستی؟
سلمان مشو ز عشق پریشان و جمع باش
اول نگاه کن که پریشان کیستی؟
وی آیت نو آمده در شان کیستی؟
جانها گرفتهاند تو را در میان چو شمع
جانت فدا تو شمع شبستان کیستی؟
هر کس به بوی وصل تو دارد دلی کباب
معلوم نیست خود که تو مهمان کیستی؟
جانها به غم فرو شده اندر هوای تو
باری تو خوش بر آمده جان کیستی؟
آن توایم ما همه بگذار آن همه
با این همه بگو که تو خود آن کیستی؟
سلمان مشو ز عشق پریشان و جمع باش
اول نگاه کن که پریشان کیستی؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.