هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به موضوعات عشق، رنج، صبر و فداکاری می‌پردازد. شاعر از درد عشق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها چیزی که از او باقی مانده، گردی ناشی از این درد است. او همچنین به مفاهیمی مانند تسلیم در برابر عشق، مبارزه با وسوسه‌های دنیوی و رشد معنوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۳

دلا راه هوا خالی نخواهد بودن از گردی
قدم مردانه نه کانجا به گردی می‌رود مردی

خبر داری که درد او برآوردست گرد از من
نماندست از من خاکی به غیر از درد او گردی

چو گردم در هوا گردان ولیکن بر دلش هرگز
نمی‌آیم رها کن تا نیاید بر دلش گردی

دم لعل لبش خوردیم و زاهد کرد منع ما
نکردی منع ما زاهد اگر زین می دمی خوردی

گهی بر آب باید زد درین ره گاه بر آتش
بباید خو فرا کردن به هر گرمی و هر سردی

ز آب دیده سلمان نهال حسن می‌بالد
سحابی تا نمی‌گرید نمی‌خندد رخ وردی

نه هر رعنا و شی باشد حریف مرد درد او
بباید عشق جانان را درون درد پروردی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.