هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و فراق می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که از ناز و کناره‌گیری دست بردارد. او تشنهٔ وصال است و از انتظار و فریب‌خوردگی شکوه می‌کند. شاعر از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند و از رنجی که می‌کشد بکاهد. در پایان، شاعر از سوختن در عشق معشوق هراسی ندارد و مانند پروانه به سوی آتش عشق می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶۷

ای مه برا شبی خوش، ناز و عتاب تا کی؟
وی گل نقاب بگشا، شرم و حجاب تا کی؟

ماییم تشنه و تو عین الحیات مایی
همچون سراب ما را دادن فریب تا کی؟

دل خواست از تو چیزی، فرموده‌ای که صبری
جانم رسید بر لب، صبر و شکیب تا کی؟

ای شهسوار خوبان، یکدم به من فرود آی
بردن عنان ز دستم، پا در رکاب تا کی؟

در جست و جوی وصلت، ما را چو آب و آتش
گه بر فراز رفتن، گه در نشیب تا کی؟

خواهند باز دیدن، یک روز هم حسابی
از بیدلان ستاندن، دل بیحساب تا کی؟

خوفم مده که سلمان، در غم تو را بسوزم
پروانه را ز آتش، دادن نهیب تا کی؟
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.