هوش مصنوعی: این شعر از عشق، تنهایی و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی دنیا و مردم شکایت دارد و تنها همدم خود را باد و باده می‌داند. عشق در دل او جوشان است و از دنیا بی‌نیاز است. او به عشق خود افتخار می‌کند و معتقد است که در زیر این آسمان، کسی به فکر دیگران نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف باده (شراب) نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۶۹

جز باد همدمی نه که با او زنم دمی
جز باده مونسی نه که از دل برد غمی

جز دیده کو به خون رخ ما سرخ می‌کند
در کار ما نکرد کس از مردمی، دمی

خوردم هزار زخم ز هر کس به هیچ یک
رحمی نکرد بر من مسکین به هر مرهمی

دریای عشق در دل ما جوش می‌زند
ز آنجا سحاب دیده ما می‌کشد نمی

سرمست عشق را ز دو عالم فراغت است
زیرا که دارد او به سر خویش عالمی

زان پیش روی بر در او داشتم که داشت
روی زمین غباری و پشت فلک خمی

سلمان مگوی را ز دل الا به خود که نیست
در زیر پرده فلک امروز مرحمی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.