هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از بی‌وفایی و بازی‌گوشی معشوق شکایت دارد. شاعر از رفتارهای فریبنده و آتشین معشوق می‌نالد که دلش را می‌رباید و با زلف پیچ‌دار و نگاه فتنه‌انگیزش، او را در چرخه‌ای از عشق و رنج گرفتار می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند اسرار و پرده‌های عشق نیز در شعر دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده، اشارات عرفانی و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۳۷۸

می‌آیی و دمی دو سه در کار می‌کنی
ما را به دام خویشتن گرفتار می‌کنی

دین می‌خری به عشوه و دل می‌بری ز دست
آری تو زین معامله بسیار می‌کنی

هر دم هزار بی سر و پا را چو زلف خویش
برمی‌کشی و باز نگونسار می‌کنی

دارم دلی خراب به غایت ضعیف و تو
هر جه غمی است بر دل من بار می‌کنی

از خواب، آن دو چشم گران خواب را ممال
زنهار فتنه‌ای را به چه بیدار می‌کنی

در حلقه‌های زلف خود آتش فروختی
وین از برای گرمی بازار می‌کنی

زان خط که گرد دایره روی می‌کشی
روز سفید ما چو شب تار می‌کنی

من پرده بر سرایر عشق تو می‌کشم
لیکن تو هتک پرده اسرار می‌کنی

سلمان چو آفتاب به کویش بر آ چرا
چون سایه سجده پس دیوار می‌کنی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.