هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به موضوعاتی مانند عشق، جستجوی معنوی، رهایی از تعلقات دنیوی، و بی‌نشانی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی چون آتش عشق، قفس وجود، و بی‌خودی سخن می‌گوید و به زیبایی‌های طبیعت و رمز و رازهای هستی اشاره دارد. در نهایت، شعر به این نتیجه می‌رسد که گم‌گشتگی می‌تواند راهی برای یافتن حقیقت باشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر برای درک و تجربه‌ی نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۳۹

نزیبد پرده فانوس دیگر شمع سودا را
مگردرآب چون یاقوت‌گیرند آتش ما را

دل آسودهٔ ما شور امکان در قفس دارد
گهر دزدیده‌است اینجاعنان موج‌دریا را

بهشت عافیت رنگ جهان آبرو باشی
درآغوش نفس‌گر خون‌کنی عرض تمنا را

غبار احتیاج آنجاکه دامان طلب‌گیرد
روان است آبرو هرگه به رفتارآوری پا را

به‌عرض بیخودیهاگرم‌کن هنگامهٔ مشرب
که می‌نامیده‌اند اینجا شکست رنگ مینا را

فروغ این شبستان جز رم برقی نمی‌باشد
چراغان‌کرده‌اند از چشم آهوکوه و صحرا را

دراین‌محفل‌پریشان‌جلوه‌است آن‌حسن یکتایی
شکستی‌کوکه پردازی دهد آیینهٔ ما را

سبکتازاست شوق امامن آن سنگ زمینگیرم
که‌دررنگ شرراز خویش خالی می‌کنم جا را

به‌داغ بی‌نگاهی رفت‌ازین محفل چراغ من
شکست آیینهٔ رنگی‌که‌گم‌کردم تماشا را

هوس چون نارسا شد نسیه نقدحال می‌گردد
امل را رشته‌کوته ساز و عقباگیر دنیا را

ز شور بی‌نشانی‌، بی‌نشانی شد نشان بیدل
که‌گم‌گشتن زگم‌گشتن برون آورد عنقا را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.