هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق، حیرت، و جنون می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند آیینه، آب، صحرا، و موج برای بیان احساسات عمیق خود استفاده می‌کند. در این شعر، عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و گاهی آشفته‌کننده تصویر شده است که می‌تواند باعث حیرت و حتی جنون شود.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، برای مخاطبان با درک ادبی بالاتر مناسب است. نوجوانان و بزرگسالان می‌توانند بهتر با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و از زیبایی‌های آن لذت ببرند.

غزل شمارهٔ ۸۹

لب جویی‌که از عکس توپردازی‌ست آبش را
نفس در حیرت آیینه می‌بالد حبابش را

به‌صحرایی‌که‌من دریاد چشمت خانه بردوشم
به ابرو ناز شوخی می‌رسد موج سرابش را

هماغوش جنون رنگ غفلت دیده‌ای دارم
که برهم بستن مژگان چومخمل نیست خوابش را

زشبنم هم به باغ حسن چشم شوخ می‌خندد
عرق‌گر شرم دارد به‌که نفروشدگلابش را

نگاهم بی‌تو چون آیینه شد پامال حیرانی
براین سرچشمه‌رحمی‌کن که‌موجی نیست‌آبش‌را

ز هستی نبض دل چون‌موج رقص بسملی دارد
مباد آن جلوه در آیینه‌گیرد اضطرابش را

ندارد ناز لیلی شیوهٔ بی‌پرده گردیدن
مگرمجنون ز جیب خود درد طرف‌نقابش را

به هربزمی‌که لعل نوخط او حیرت انگیزد
رگ یاقوت می‌گیرد عنان دودکبابش را

به تسلیم ازکمال نسخهٔ هستی مشو غافل
سر افتاده شاید نقطه باشد انتخابش را

بلندی آنقدر بالیده است از خیمهٔ لیلی
که نتواندکشیدن نالهٔ مجنون طنابش را

در آن وادی‌که از خود رفتنم پر می‌زند بیدل
شرر عرض خرام سنگ می‌داند شتابش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.