هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، بلبل، و بادیه، به بیان احساسات عمیق عاشقانه و مفاهیم فلسفی مانند فنا، عشق، و حسرت می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند زلف سنبل، جام باده، و گریه برای انتقال مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۱

به گلشن گر برافشاند ز روی ناز کاکل را
هجوم ناله‌ام آشفته سازد زلف سنبل را

چرا عاشق نگیرد ازخطش درس ز خود رفتن
که‌بلبل موج جام‌باده می‌خواند رگ‌گل‌را

نفس دزدیدنم توفان خون در آستین دارد
گلوی شیشه‌ام بامی فروبرده‌ست قلقل را

ز جیب‌ریشه اسرار چمن‌گل می‌کند آخر
کمال جزو دارد دستگاه معنی‌کل را

چراغ پیری‌ام آخربه‌اشک یأس شد روشن
زگردسیل دادم سرمه‌چشم حلقهٔ پل را

درین‌گلشن اگر از ساز یکرنگی خبر داری
ز بوی‌گل توانی درکشید آوز بلبل را

فنا مشکل‌کند منع تپش از طینت عاشق
به‌ساحل نیز درد موج‌این دریا تسلسل‌را

ز فرق قرب و بعد نازمشتاقان چه‌می‌پرسی
توان ازگردش چشمی نگه‌کردن تغافل‌را

به‌فکر خودگره‌گشتیم‌وبیرون ریخت‌اسرارش
فشار طرفه‌ای بوده‌ست آغوش تأمل را

ز دل در هر تپیدن عالم دیگر تماشا کن
مکررنیست گرصدبار گویدشیشه‌قلقل‌را

تمنا حسرت الفت خمارچشم میگونت
سراغ‌کوچهٔ ناسور داند شیشهٔ مل را

علاج زخم‌دل ازگریه‌کی ممکن‌بود بیدل
به شبنم بخیه نتوان‌کرد چاک‌دامن‌گل را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.