هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر و استعارههای غنی، به بیان دردها و رنجهای عشق، حسرت، و نومیدی میپردازد. شاعر از عشق به عنوان یک تجربهی سخت و آتشین یاد میکند که عقل و عافیتطلبان از درک آن ناتوانند. همچنین، انتقادی از ریاکاری و تقلید کورکورانه در مسیر عرفان و عشق وجود دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و انتقادات اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.
غزل شمارهٔ ۱۵۹
از سپند مایه مییابد سراغ ناله را
گرد پیشاهنگ کرد این کاروان دنباله را
داغ حسرت سرمهگرداند به دلها ناله را
برلب آواز شکسن نیست جام لاله را
ما سیه بختان حباب گریهٔ نومیدیایم
خانه بر آب است یک سر مردم بنگاله را
عقل رنگآمیز،کیگردد حریف درد عشق
خامهٔ تصویرکی خواهدکشیدن ناله را
عافیتسنجان طریق عشق کم پیمودهاند
دور میدارند ازین ره خانه جوی خاله را
از ره تقلید نتوان بهرة عزتگرفت
نشئهٔ جمعیتگوهر نباشد ژاله را
درتب عشقم سپندیگر نباشدگو مباش
از نفس بر روی آتش مینهم تبخاله را
برق جولانیکه ما را در دل آتش نشاند
میکند داغ ازتحیر شعلهٔ جواله را
کشتهٔ آن چشم مخمورمکه مد سرمهاش
تا سرکوی تغافل میکشد دنباله را
شوخیحسنش بروناستازخط تسخیرخط
پرتو مه میزند آتشکمند هاله را
مکر زاهد ابلهان را سر خط درس ریاست
سامری تعلیم باطل میکندگوساله را
روحرا از بندجسمانی گذشتنمشکل است
هرگره، منزل بود درکوچهٔ نی ناله را
سوخت دل اما چراغ مدعا روشن نشد
در جگریارب چه آتش بود داغ لاله را
ازدل خونبسته بیدل نشئهٔ راحتمخواه
باده جز خونابه نبود ساغر تبخاله را
گرد پیشاهنگ کرد این کاروان دنباله را
داغ حسرت سرمهگرداند به دلها ناله را
برلب آواز شکسن نیست جام لاله را
ما سیه بختان حباب گریهٔ نومیدیایم
خانه بر آب است یک سر مردم بنگاله را
عقل رنگآمیز،کیگردد حریف درد عشق
خامهٔ تصویرکی خواهدکشیدن ناله را
عافیتسنجان طریق عشق کم پیمودهاند
دور میدارند ازین ره خانه جوی خاله را
از ره تقلید نتوان بهرة عزتگرفت
نشئهٔ جمعیتگوهر نباشد ژاله را
درتب عشقم سپندیگر نباشدگو مباش
از نفس بر روی آتش مینهم تبخاله را
برق جولانیکه ما را در دل آتش نشاند
میکند داغ ازتحیر شعلهٔ جواله را
کشتهٔ آن چشم مخمورمکه مد سرمهاش
تا سرکوی تغافل میکشد دنباله را
شوخیحسنش بروناستازخط تسخیرخط
پرتو مه میزند آتشکمند هاله را
مکر زاهد ابلهان را سر خط درس ریاست
سامری تعلیم باطل میکندگوساله را
روحرا از بندجسمانی گذشتنمشکل است
هرگره، منزل بود درکوچهٔ نی ناله را
سوخت دل اما چراغ مدعا روشن نشد
در جگریارب چه آتش بود داغ لاله را
ازدل خونبسته بیدل نشئهٔ راحتمخواه
باده جز خونابه نبود ساغر تبخاله را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.