هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و عرفانی شاعر می‌پردازد که درگیر اضطراب، حیرت، و انتظار است. تصاویری از شمع، موج، و اشک برای توصیف حالات درونی استفاده شده‌اند. شاعر از مفاهیمی مانند بی‌خودی، شهادت، و عرفان سخن می‌گوید و به دنبال آرامش در میان آشوب است.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها پیچیده هستند و درک آن‌ها مستلزم آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی است.

غزل شمارهٔ ۲۳۹

گر به‌این وحشت‌دهدگرد جنون‌سامان ما
تا سحرگشتن‌گریبان می‌درد عریان ما

فیض‌ها می‌جوشد از خاک بهار بیخودی
صبح‌فرش است ازشکست رنگ در بستان‌ما

در تماشایت به رنگ شمع هرجا می‌رویم
دیدهٔ ما یک‌قدم پیش است از مژگان ما

محوگردیدن علاج ضطراب دل نکرد
ازتحیرسربه شریک موج شدتوفان ما

از شهادت انتظاران بساط حیرتیم
زخمها واماندن چشم است در میدان ما

منزل مقصود گام اول افتادگی‌ست
همچواشک ای‌کاش لغزیدن‌شود جولان ما

دور جامی زین چمن چون‌گل نصیب ما نشد
رنگ ناگردیده‌، آخر می‌شود دوران ما

سوخت پیش از ما درین محفل چراغ انتظار
دیدهٔ یعقوب نایاب است درکنعان ما

مطرب ساز تظلم پرده‌دار خوی‌کیست
شعله می‌پوشد جهان از نالهٔ عریان ما

هستی موهوم غیر از نفی اثباتی نداشت
رفتن ماگرد پیداکرد از دامان ما

چشم تابرهم زنم اشکی به‌خون غلتیده است
بسمل ایجاد است بیدل جنبش مژگان ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.