هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی از بیدل دهلوی، به مفاهیمی مانند تواضع، عشق الهی، رهایی از تعلقات دنیوی، و اهمیت سفر درونی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند دریا، قطره، و شرر، بر ناپایداری دنیا و نیاز به گذر از خود تأکید می‌کند. همچنین، به نقش عجز و نیاز در رسیدن به کمال اشاره دارد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در این شعر برای درک و تجربه نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و استعاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۳۷

کام همت اگر انباشتهٔ ذوق خفاست
شور حاجت - نمک مایده استغناست

غره منشین به ‌کمالی‌ که ‌کند ممتازت
بیشتر قطره گوهر شده ننگ دریاست

آن سوی چرخ برون آ ز خود و ساغر گیر
نشئهٔ می به دل شیشه همین رنگ‌نماست

سجده ما نه چو زاهد بود !ز بی‌بصری
حلقه ‌گردیدن ما حلقهٔ چشم میناست

قدمی رنجه ‌کن از عشرت ما هیچ مپرس
خاک را جام طرب درخور نقش‌ کف پاست

گوشه‌گیری نشود مانع پرواز هوس
این شرر گر همه در سنگ بود سر به هواست

حال بی‌ساخته‌ات جالب استقبال است
خواهد امروز شدن آنچه به فکرت فرداست

سجدهٔ دانه‌، چمن‌ساز، نهال است اینجا
عجز اگر دست توگیرد سر افتاده عصاست

از سر دل نگذشتیم به چندین وحشت
ناله‌های جرس ما ز جرس آبله پاست

عجزسازی‌ست‌که دریاس‌گم است آهنگش
اشک اگر شیشه به‌ کهسار زند ناله‌ کجاست

قید اسباب به وارستگی ما چه‌ کند
بوی‌گل در جگر رنگ هم از رنگ جداست

یاد اوکردی و از خوبش نرفتی بیدل
گرعرق رخت به سیلت ندهد جای حیاست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.