هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند حیرت، مرگ، عشق، جستجوی معنوی، و ناتوانی انسان در برابر هستی می‌پردازد. شاعر از حالتی از مستی و حیرت سخن می‌گوید که منشأ آن نامعلوم است. او به مخاطب هشدار می‌دهد که از تلاطم‌های زندگی غافل نشود، چرا که مرگ پیام‌آور این امواج است. همچنین، به ضعف انسان در برابر عشق و جستجوی حقیقت اشاره می‌کند و از ناتوانی در رسیدن به کمال سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به اهمیت سکوت و خموشی در رسیدن به کمال اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند مرگ و ناتوانی انسان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۷

عمری‌ست به حیرت نفس سوخته رام است
این مستی آسوده‌، ندانم ز چه جام است

غافل مشو ای بیخبر از شورش این بحر
آمد شد امواج نفس‌، مرگ پیام است

بیطاقت شوقیم و جبین داغ سجودی‌ست
بتخانه درین راه چه و کعبه‌ کدام است

چون غنچه به هر عطسهٔ بیجا مده از دست
زان گل‌، می‌بویی که به مینای مشام است

شبنم ‌صفت از بسکه درین باغ ضعیفیم
بر طایر ما بوی‌گلی پیچش دام است

ما بی‌بصران‌، ناز معارف‌، چه فروشیم
نور نظر شب‌پره‌ها، ظلمت شام است

از چاک دل و داغ جگر چاره ندارد
آن‌کس‌که به عالم چو نگین طالب نام است

هرچند همه شعله تراود زلب شمع
در مکتب ما صاحب یک مصرع خام است

بیتاب فنا آن همه‌کوشش نپسندد
آسودگی از جادهٔ بسمل دو سه گام است

گردون نه همین سنگ به مینای دل انداخت
آن رنگ‌که نشکست در‌بن باغ‌کدام است

بیدل اگر آگه شوی از علم خموشی
تحصیل‌کمال تو، به یک حرف تمام است
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.