هوش مصنوعی: در این متن، گفت‌وگویی بین پدر و پسر دربارهٔ نقش علما و عالمان در جامعه مطرح می‌شود. پسر از عالمانی انتقاد می‌کند که به مردم توصیه به ترک دنیا می‌کنند، اما خودشان به جمع‌آوری مال و ثروت مشغول هستند. پدر در پاسخ، پسر را از رد کردن تمام نصایح علما به دلیل رفتارهای نادرست برخی از آن‌ها برحذر می‌دارد و تأکید می‌کند که نباید از فواید علم محروم ماند. در ادامه، با استفاده از تمثیل‌هایی مانند نابینا و چراغ، و نیز مقایسهٔ عالم و عابد، به اهمیت عمل به علم و تفاوت بین گفتار و کردار اشاره می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم انتقادی و اخلاقی پیچیده‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، استفاده از تمثیل‌ها و اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

حکایت شمارهٔ ۳۷

فقیهی پدر را گفت هیچ ازین سخنان رنگین دلاویز متکلمان در من اثر نمی‌کند به حکم آن که نمی‌بینم مر ایشان را فعلی موافق گفتار

ترک دنیا به مردم آموزند
خویشتن سیم و غلّه اندوزند

عالمی را که گفت باشد و بس
هر چه گوید نگیرد اندر کس

عالم آن کس بود که بد نکند
نه بگوید به خلق و خود نکند
اَتَأمُرونَ الناسَ بِالبِرِّ وَ تَنْسَونَ اَنفُسَکُم

عالم که کامرانی و تن پروری کند
او خویشتن گمست که را رهبری کند
پدر گفت ای پسر به مجرد خیال باطل نشاید روی از تربیت ناصحانبگردانیدن و علما را به ضلالت منسوب کردن و در طلب عالم معصوم از فواید علم محروم ماندن همچو نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی فارجه بشنید و گفت تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی. همچنین مجلس وعظ چو کلبه بزّازست آنجا تا نقدی ندهی بضاعتی نستانی و اینجا تا ارادتی نیاری سعادتی نبری

گفت عالم به گوش جان بشنو
ور نماند بگفتنش کردار

باطلست آن چه مدّعی گوید
خفته را خفته کی کند بیدار

مرد باید که گیرد اندر گوش
ور نوشته است پند بر دیوار

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن این فریق را

گفت آن گلیم خویش بدر می‌برد ز موج
وین جهد می‌کند که بگیرد غریق را
تعداد ابیات: ۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:حکایت شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۰/۱۲/۱ ۲۰:۰۵

باعالمی که بود به طاعت امین خلق
گفتم بگو تفاوت حق و مجاز را
چندی خزید در خود و گفتا درین مقام
باید گشود بر همگان قفل راز را
جمعی به علم تکیه نمایند در جهان
جمع دگر به زهد بر آرد نیاز را
عالم به عرش رفته و زاهد بروی خاک
آن علم پیشه کرده و این یک نماز را
آن میرود که ساز کند ارغنون چرخ
وین یک حرام میکند آوای ساز را
م-نیک نفس

رضا سید تقیا
۱۴۰۰/۱۰/۱۷ ۲۰:۴۷

آفرین بر سعدی که فیلسوف اخلاق است