هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، به موضوعاتی مانند عشق، دل‌بستگی، رنج‌های عشقی، و مفاهیم عمیق فلسفی مانند هستی و عدم می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی غالب سخن می‌گوید که بر تمام موانع غلبه می‌کند و دل را اسیر خود می‌سازد. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند تقدیر، حیرت، و ناتوانی انسان در برابر جبر هستی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و تمثیل‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۶۳۲

نه دیر مانع و نی‌کعبه حایل افتادست
ره خیال تو در عالم دل افتادست

فسون عشق به جام نیاز، ناز چه ریخت
که حسن سرکش و آیینه غافل ‌افتادست

حساب سایه و خورشید تا ابد باقیست
ادب‌پرستی و دیدار مشکل افتادست

چه وانمایدم این هستی عدم تمثال
ندیدن آینه‌ای در مقابل افتادست

در آن مقام‌ که عدل ‌کرم به عرض آید
بریدنیست زبانی که سایل افتادست

ترددی ‌که در او مزد راحت است‌ کجاست
نفس در آتش پرواز بسمل افتادست

ز بس غبار که دارد طبیعت امکان
سفینه در دل دریا به ساحل افتادست

بلای‌ کج روی‌ات را کسی چه چاره‌ کند
که هرزه‌گردی‌ و رختت به منزل افتادست

چگونه حسن به صد رنگ جلوه نفروشد
که جای آینه در دست او دل افتادست

به آن بضاعت عجزم که گاه بسمل من
به جای خون عرق از تیغ قاتل افتادست

به‌ کلفت دل مأیوس من ‌که پردازد
هزار آینه زین رنگ درگل افتادست

کدام ناله‌، چه دل‌، بیدل آن قدر دانم
که حیرتی به خیالی مقابل افتادست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.