هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مفاهیمی مانند تقدیر، تسلیم در برابر سرنوشت، ادب، عشق، رنج، و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر از ناامیدی، ضعف، و بی‌قراری انسان در برابر حوادث زندگی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که برتری‌های ظاهری همیشه پایدار نیستند. همچنین، به موضوعاتی مانند آبرو، عشق و فنا، و بی‌ثباتی شرایط انسانی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای گروه‌های سنی پایین نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۶۵۱

تا به‌کی خواهی زلاف بخت بر سرها نشست
برخط‌تسلیم می‌باید چونقش پا نشست

مگذر از وضع‌ ادب تا آبرو حاصل کنی
چون به خود پیچیدگوهر در دل دریا نشست

برتریها منصب اقبال هر نااهل نیست
سرنگونی دید تا زلف از رخش بالا نشست

بر جبین بحر نقش موج‌کی ماند نهان
گرد بیتابی چورنگ آخربه‌روی ما نشست

آرمیدن در مزاج عاشقان عرض فناست
شعلهٔ بیطاقت ما رفت از خودتانشست

ازگرانجانی اسیران فلک را چاره نیست
صافها شد درد تا در دامن مینا نشست

پیکرم افسرد در راه امید از ضعف آه
این غبار آخر به درد بی‌عصاییها نشست

نخلهای این‌گلستان جمله نخل شمع بود
هرکه امشب قامتی آراست تا فردا نشست

آبرو با عرض مطلب جمع نتوان ساختن
دست حاجت تا بلندی‌کرد استغنا نشست

صرف‌جست وجوی‌خودکردیم عمراما چه‌سود
هستی ما هم به‌روزشهرت عنقا نشست

درکفن باقی‌ست احرام قیامت بستنت
گر توبنشینی نخواهد فتنه‌ات ازپا نشست

بیدل از برق تمنایش سراپا آتشم
داغ شد هرکس به‌پهلوی من شیدانشست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.