هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان درد و رنج‌های انسان، ناپایداری زندگی، و بی‌اعتباری دنیا می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند ستمکشی، هوس‌پرستی، غیبت یاران، و عبرت‌گیری از اشیا سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه مانند شمع، تیغ حادثه، و آیینه، احساسات عمیق انسانی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی تصاویر و مفاهیم مانند درد و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۹۶۵

ستمکشی‌ که به جز گریه‌اش نشا‌ید و خندد
قیامت است که چون زخم لب گشاید و خندد

هوس‌پرستی این اعتبار پوچ چه لازم
که همچو صفر به درد سرت فزاید و خندد

چو شمع منصب وارستگی مسلم آنکس
که تیغ حادثه تاجش ز سر رباید و خندد

درین زیانکده چندان ‌کف فسوس نسایی
که جوش آبله آیینه‌ات نماید و خندد

شرار کاغذ و آمال ماست توام غفلت
که زندگی دو نفس بیشتر نپاید و خندد

حذر ز صحبت آنکس ‌که بی‌تأمل معنی
به هر حدیث‌ که‌ گو‌یی ز جا درآید و خندد

خطاست چشم‌ گشودن به روی باخته شرمی
که هر برهنه‌ که بیند به پیشش آید و خندد

جه ممکن است شود منفعل ز غیبت یاران
دهن دریده قفایی‌که باد زاید و خندد

مثال عبرت اشیا درین بساط تحیر
کمین‌گر است‌ که‌ کس آینه زداید و خندد

درتن جنونکده این است ناگزیر طبایع
که نالد و تپد و گرید و سراید و خندد

دل‌گرفتهٔ بید‌ل نیافت جای شکفتن
مگر چو صبح ازین خاکدان برآید و خندد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.