۲۸۴ بار خوانده شده
حاصلم زبن مزرع بیبر نمیدانم چه شد
خاک بودم خون شدم دیگر نمیدانم چه شد
ناله بالی میزند دیگر مپرس از حال دل
رشته در خون میتپدگوهر نمیدانم چه شد
ساخنم با غم دماغ ساغر عیشم نماند
در بهشت آتش زدم کوثر نمیدانم چه شد
محرم عجز آشناییهای حیرت نیستیم
اینقدر دانمکه سعی پر نمیدانم چه شد
بیش ازبن در خلوت تحقیق وصلم بار نیست
جستجوها خاک شد دیگر نمیدانم چه شد
مشت خونی کز تپیدن صد جهان امید داشت
تا درت دل بود آنسوتر نمیدانم چه شد
سیر حسنی دآشتم در حیوتآباد خفال
تا شکست آیینهام دلر نمیدانم چه شد
دی من و صوفی به درس معرفت پرداختیم
او رقمکمکرد و من دفتر نمیدانم چه شد
بیدماغ طاقت از سودای هستی فارغ است
تا چو اشک از پا فتادم سر نمیدانم چه شد
بیدل اکنون با خودم غیراز ندامت هیج نعست
آنچه بیخود داشتم در بر نمیدانم چه شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خاک بودم خون شدم دیگر نمیدانم چه شد
ناله بالی میزند دیگر مپرس از حال دل
رشته در خون میتپدگوهر نمیدانم چه شد
ساخنم با غم دماغ ساغر عیشم نماند
در بهشت آتش زدم کوثر نمیدانم چه شد
محرم عجز آشناییهای حیرت نیستیم
اینقدر دانمکه سعی پر نمیدانم چه شد
بیش ازبن در خلوت تحقیق وصلم بار نیست
جستجوها خاک شد دیگر نمیدانم چه شد
مشت خونی کز تپیدن صد جهان امید داشت
تا درت دل بود آنسوتر نمیدانم چه شد
سیر حسنی دآشتم در حیوتآباد خفال
تا شکست آیینهام دلر نمیدانم چه شد
دی من و صوفی به درس معرفت پرداختیم
او رقمکمکرد و من دفتر نمیدانم چه شد
بیدماغ طاقت از سودای هستی فارغ است
تا چو اشک از پا فتادم سر نمیدانم چه شد
بیدل اکنون با خودم غیراز ندامت هیج نعست
آنچه بیخود داشتم در بر نمیدانم چه شد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.