هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره رنج‌های زندگی، ناامیدی، تسلیم و جستجوی معناست. او از دردهای جسمی و روحی، تنهایی، بی‌پناهی و ناتوانی در برابر تقدیر سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، مرگ، هستی و رازهای زندگی اشاره دارد.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی، مرگ و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۷۴

تا شدم ‌گرم طلب عجز درایم‌ کردند
گام اول چو سرشک آبله پایم ‌کردند

چه توان‌کرد زمینگیری تسلیم رساست
خشت فرسودهٔ این کهنه سرایم کردند

ننگ عریانی‌ام از اطلس افلاک نرفت
بی‌تکلف چقدر تنگ قبایم کردند

عمرها شد غم خود می‌خورم و می‌بالم
پهلوی‌ کاسته چون شمع غذایم‌ کردند

سخت‌جانی به تلاش غم جاهم فرسود
استخوان داشتم افسون همایم‌ کردند

چون یقین منحرف افتاد دلایل بالید
راستی رفت ‌که ممنون عصایم ‌کردند

تا ز هر گوشه رسد قسمت شکر دگرم
قابل زله چو کشکول گدایم کردند

سیر دریاست در این دشت تماشای سراب
تا شوم محرم خود دورنمایم ‌کردند

زندگی عاشق مرگ است چه باید کردن
تشنهٔ خون خود از آب بقایم‌کردند

زحمت هستی‌ام از قامت پیری دریاب
چقدر بارکشیدم که درتایم کردند

می‌کند گریه عرق ‌گر مژه بر می‌دارم
ناکجا منفعل از دست دعایم‌کردند

الم عین وسوا می‌کشم و حیرانم
یارب از خود به چه تقصیر جدایم‌کردند

نقش خمیازهٔ واژون حبابم بیدل
آه ازین ساغر عبرت‌ که بنایم‌ کردند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.