هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از سوختن و فنا شدن در عشق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر شعری مانند سوختن عالم، گلشن بهشت، و آب حیات، به توصیف عشقی پرداخته که همه‌چیز را در خود می‌سوزاند و متحول می‌کند. او از درد عشق، تشنگی معنوی و فنا شدن در راه معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک است. همچنین، برخی از اشارات شعری ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۶

گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت
متاع شادی و غم جمع بود در هم سوخت

که زد به داغ دلم دامن کرشمه که باز
به نیم شعله هم خان و مان مرهم سوخت

فروغ حسن تو در گلشن بهشت افتاد
که برگ لاله و گل در میان شبنم سوخت

به العطش مگشا لب که خضر وادی عشق
گلوی تشنه به آب حیات و زمزم سوخت

جز آب ساقی عشقم که جام جرعه ی او
کلیم را کف دست و مسیح را دم سوخت

دلم به گوشه نشینان عشق می لرزد
که حسن او گل شوخی بچید و عالم سوخت

به لوح مشهد پروانه این رقم دیدم
که آتشی که مرا سوخت خویش را هم سوخت

خوشم که سوخت دو کون از غمت وزین خوش تر
که کس به داغ دل عرفی از غمت کم سوخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.