هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از عرفی شیرازی بیانگر عشق و ارادت به معشوق حقیقی و دوری از لذات دنیوی است. شاعر با تصاویر نمادین مانند 'بنده دل'، 'خون فراغ' و 'چمن محبت'، ارزش فداکاری و خدمت در راه عشق را برمی‌شمارد و نعمت‌های بهشتی را در برابر این عشق ناچیز می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از نمادهای پیچیده در شعر، درک کامل متن را برای مخاطبان زیر 16 سال دشوار می‌سازد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۸

بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می خورد
خدمت درد می کند، نعمت داغ می خورد

طوبی و خلد عافیت، می نخرم به مشت خس
زان که تذرو این چمن، طمعهٔ زاغ می خورد

از چمنی نمی برد، نعمت برگزیده را
آن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می خورد

بی ادبی است موسی ام، ره بدهی به طور خود
کو لب شعله می گزد، شمع و چراغ می خورد

این چمن محبت است، الحذر ای بهشتیان
بوی گل بهشت ما، مغز دماغ می خورد

عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستد
آب حیات از کف، خضر سراغ می خورد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.