هوش مصنوعی:
این شعر از عرفی شیرازی بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر از غم و اندوه ناشی از عشق سخن میگوید و از اینکه عمری را به عادت به این غم گذرانده، اظهار پشیمانی میکند. همچنین، او به تماشای قیامت در آینه دل اشاره میکند و از آرزوهای برآورده نشده و دردهای ناشی از عشق مینالد. در پایان، شاعر به شهرت پس از مرگ اشاره میکند و آرزو میکند که این شهرت در زمان حیاتش نیز وجود داشت.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۳۳۱
دوش کز عشق تو، دل عیب سلامت می کرد
ناگوارایی غم، کار حلاوت می کرد
جان برفت ای غم و همراه نرفتی، آری
این گنه داشت که عمری به تو عادت می کرد
دوش کآئینهٔ دل داشتمش پیش نظر
تاب دل بین که تماشای قیامت می کرد
آن که توفیق مرا برگ فراغت می داد
کاش خون در دلم از درد قناعت می کرد
گر که مقصود دلم تلخ تر از زهر زیان بود
کی دعا دست در آغوش اجابت می کرد
گر نه دوشینه اجل بهر تو می مُرد، چرا
کشتن خلق به ناز تو وصیت می کرد
گیسوی حور پریشانی ماتم بشناخت
ورنه کی سنبل تر گلشن جنت می کرد
بعد مردن، به جهان شد، زر عرفی رایج
کاش در عین حیات این همه شهرت می کرد
ناگوارایی غم، کار حلاوت می کرد
جان برفت ای غم و همراه نرفتی، آری
این گنه داشت که عمری به تو عادت می کرد
دوش کآئینهٔ دل داشتمش پیش نظر
تاب دل بین که تماشای قیامت می کرد
آن که توفیق مرا برگ فراغت می داد
کاش خون در دلم از درد قناعت می کرد
گر که مقصود دلم تلخ تر از زهر زیان بود
کی دعا دست در آغوش اجابت می کرد
گر نه دوشینه اجل بهر تو می مُرد، چرا
کشتن خلق به ناز تو وصیت می کرد
گیسوی حور پریشانی ماتم بشناخت
ورنه کی سنبل تر گلشن جنت می کرد
بعد مردن، به جهان شد، زر عرفی رایج
کاش در عین حیات این همه شهرت می کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.