هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعات فلسفی و عرفانی مانند ناپایداری دنیا، بی‌ثباتی انسان‌ها، واهی بودن شهرت و آرزوها، و حیرت در برابر هستی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر نمادین مانند چرخ آسیاب، آیینه، و تیشهٔ فرهاد، به بیان مفاهیم عمیق انسانی و انتقاد از خودفروشی و بی‌اتفاقی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم فلسفی و عرفانی پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات نمادین و انتقادی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۰۸

هرکه را دیدم ز لاف ما و من شرمنده بود
شخص‌هستی‌چون‌سحر هرجانفس‌زد خنده‌بود

ماجرای چرخ با دلها همین امروز نیست
دانه‌ای گر داشت دایم آسیا گردنده بود

خودفروشان خاک گردیدند و نامی چند ماند
عالمی عنقاست اینجا نیستی پاینده بود

خلق از بی‌اتفاقی ننگ خفت می‌کشد
پنبه‌ها ربطی اگر می‌داشت دلق و ژنده بود

آرزوها در کمین نقب شهرت خاک شد
نام هم بهر فرورفتن زمینی‌ کنده بود

صورت آیینه جز مستقبل تمثال نیست
بی‌تکلف رفتهٔ ما بود اگر آینده بود

نرگسستانهاست گلجوش از غبار این چمن
خوش نگاهی از حیا چشمی به‌ خاک افکنده بود

بر سر فرهاد تا محشر قیامت می‌کند
تیشه‌ای ‌کز بی‌تمیزی روی شیرین‌ کنده بود

عالمی‌ زین انجمن‌در خود نفس‌دزدید و رفت
تا کجا بوی چراغ زندگانی ‌گنده بود

مستی و مخموری این بزم بی‌تغییر نیست
باده تا بوده است یکسر رنگ گرداننده بود

نُه فلک دیدیم و نگرفتیم ایراد دویی
از دم یک ‌شیشه‌گر این‌ شیشه‌ها آکنده بود

دوش جبر و اختیاری مبحث تحقیق داشت
جز به حیرت دم نزد بیدل چه سازد بنده بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.