هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، درد و رنج عاشق را در فراق معشوق بیان می‌کند. شاعر از دام‌های عشق، فراموشی خاطرات، حیرانی در خاک تمنا، عجز و ناتوانی، و ناله‌های زار عاشق سخن می‌گوید. او از بی‌تفاوتی معشوق، جنون عشق، و خاکساری در راه عشق می‌نالد و در نهایت به ویرانی عمر و بیدلی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جنون عشق و ویرانی عمر ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸۴

ز هر مو دام بر دوشم گرفتار اینچنین باید
ز خاطرها فراموشم سبکبار اینچنین باید

به سر خاک تمنا در نظرهاکرد حیرانی
بنای عجز ما را سقف و دیوار اینچنین باید

ازآغوش مژه سر برنزد سعی نگاه من
نیستان ادب را نالهٔ زار اینچنین باید

من و در خاک غلتیدن تو و حالم نپرسیدن
به عاشق آنچنان زیبد به دلدار اینچنین باید

نگه ‌خواندم ‌مژه نم ریخت دل‌ گفتم ‌نفس‌ خون شد
به درس یاس مطلب عجز تکرار اینچنین باید

به ساز غنچه نتوان بست آهنگ پریشانی
چه شد بلبل که گویم وضع منقار اینچنین باید

جنونها خنده ریزد بر سر و برگ شعور ما
اگر دل پرده بردارد که هشیار اینچنین باید

ز پا ننشست آتش تا نشد خاکستر اجزایش
به سعی نیستی هم غیرت کار اینچنین باید

ز همواری نگردد سایه‌بار خاطر گردی
به راه خاکساری طرز رفتار اینچنین باید

محبت چهره نگشود از حجاب غفلت امکان
که‌صاحبدل‌کم است اینجا و بسیار اینچنین باید

هوا هرجا برانگیزد غبار از خاک مهجوران
همین آواز می‌آید که ناچار اینچنین باید

نفس هردم ز قصر عمر خشتی می‌کند بیدل
پی تعمیر این ویرانه معمار اینچنین باید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.