هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، به موضوع اسارت و محدودیت‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از زنجیرهای مختلفی مانند تعلق، آرزوها، جاه‌طلبی و حتی نفس‌های خود سخن می‌گوید که انسان را در بند کشیده‌اند. او به ناتوانی در رهایی از این زنجیرها اشاره می‌کند و زندگی را همچون روزی سیاه در اسارت توصیف می‌نماید. در نهایت، شاعر از انتظار و جنونی می‌گوید که در زنجیر اسیر شده است.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و اسارت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۰۰

دل از فسون تعلق نگاه در زنجیر
چو موج چند توان رفت راه در زنجیر

امل به طبع نفس صبح محشری دارد
هنوز ربشه نهفته‌ست آه در زنجیر

چه ممکن است ز سودای طره‌ات رستن
نشسته‌ایم به روز سیاه در زنجیر

به ساز زندگی آزادگی نیاید راست
کسی چه عرض دهد دستگاه در زنجیر

به هر صفت‌که تامل‌کنی‌گرفتاری‌ست
تو خواه محو خرد باش و خواه در زنجیر

به جرم زندگی است این‌که می‌برند به سر
گداز دلق و شه از حب جاه در زنجیر

چو بخت‌، یار نباشد، به جهد نتوان‌کرد
ز حلقه‌های مرصع‌کلاه در زنجیر

نشانده‌ام به سر انتظار جنون
هزار چشم تهی از نگاه در زنجیر

هجوم ناله‌ام‌، از راحتم مگو بید‌ل
کشیده‌ام نفسی گاهگاه در زنجیر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.