۲۸۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲۰

هر کجا آیینهٔ ما گردد از زنگار سبز
گر همه طوطی شوی نتوان شد آن مقدار سبز

این چمن الفت‌پرست سایهٔ ‌گیسوی کیست
سبزه می‌جوشد به ‌گردن رشتهٔ زنٌار سبز

برگ عیش قانعان بی‌گفتگو آماده است
شد زبان بسته از خاموشی اظهار سبز

گر مزاج خام ظالم پخته‌کار افتد بلاست
ورنه دارد طبع‌گل چندان‌ که باشد خار سبز

کسوت ما هرچه باشد ناله خون‌آلوده است
طوطیان را کم شود چون بال و پر منقار سبز

از لب شاداب او چون سنبل اندر چشمه‌سار
موج می‌خواهد شدن در ساغر خمّار سبز

گر سحاب آرد نوید سایهٔ نخل قدش
نالهٔ بلبل دهد چون سرو از این‌ گلزار سبز

برق حسن نو خطی در گل ‌گرفت آیینه را
جلوه‌گر این است‌ کشت تشنهٔ دیدار سبز

ریشهٔ ‌گل بی‌طراوت نیست از ابر بهار
می‌کند تردستی مطرب زبان تار سبز

هیچ زشتی در مقام خویش نامرغوب نیست
خار را دارد همان چون گل سر دیوار سبز

رنگ می‌بندد لب خندان به عزلت خو مکن
آب هم می‌گردد از آسودن بسیار سبز

آبروی مرد بیدل با هنر جوشیدنست
نیست در شمشیرها جز تیغ جوهردار سبز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.