هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند گذرایی زندگی، رنج‌های نفس، حسرت‌ها و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر از دغدغه‌های روحی، غرور انسانی و بیهودگی تلاش‌های مادی سخن می‌گوید و با تصاویری مانند آینه، شمع و غبار، مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر برای درک و تجزیه‌وتحلیل، به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. نوجوانان زیر 16 سال ممکن است در فهم این مضامین با مشکل مواجه شوند.

غزل شمارهٔ ۱۷۴۸

در این بساط هوس پیش از اعتبار نفس
همان به دوش هوا بسته‌ گیر بار نفس

صفای آینه در رنگ وهم باخته‌ایم
به زیر سایهٔ‌ کوهیم از غبار نفس

به هیچ وضع نبردیم صرفهٔ هستی
چو صبح ضبط خود آید مگر به‌ کار نفس

به رنگ شمع سحرفرصتی نمی‌خواهد
خزان عشرت و رنگینی بهار نفس

در این چمن اثر اشک شبنم آینه است
که آب شد سحر از شرم‌ گیرودار نفس

غرور هستی ما را گر انتقامی هست
بس است اینکه خمیدیم زبر بار نفس

شرار کاغذ آتش زده است فرصت عیش
فشاندن پر ما نیست جز شمار نفس.

به ساز انجمن هستی آتش افتاده ‌ست
چو نبض تب‌زده مشکل بود قرار نفس

دل است آینه‌دار غبار ما و منت
وگرنه عرض نهانی‌ست آشکار نفس

هزار صبح در این باغ بار حسرت بست
گشاده‌گیر تو هم یک دو دم کنار نفس

همان به ذوق تماشاست زندگانی من
به زنگ چشم نگاهم بس است تار نفس

ز ضعف تنگدلیها چو غنچهٔ تصویر
نشسته‌ام به سر راه انتظار نفس

شکست جام حبابم غریب حوصله داشت
محیط می‌کشم امروز از خمار نفس

به عالمی‌که من از دست زندگی داغم
نگردد آتش افسرده هم دچار نفس

بهار عمر ندارد گلی دگر بیدل
نچید هیچکس اینجا به غیر خار نفس
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.