هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از تصاویر و استعارههای پیچیده، به بیان احساسات عاشقانه و عرفانی میپردازد. شاعر از عناصری مانند آیینه، یاقوت، گلزار و پلنگ برای توصیف زیبایی و جذابیت معشوق استفاده کرده است. همچنین، مفاهیمی مانند عشق، شوق، تسلیم و جستجو در این شعر به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به دانش ادبی و فرهنگی برای تفسیر دارند.
غزل شمارهٔ ۱۸۰۲
نداشت پروای عرض جوهر، صفای آیینهٔ فرنگش
تبسم امسال کرد پیدا رگی ز یاقوت شعله رنگش
شکست از آن چشم فتنه مایل غبار امکان به بال بسمل
مباش از افسون سرمه غافل هنوز دستی است زیر سنگش
به مرغزاری که نرگس او کند نگاهی ز کنج ابرو
ز داغ خود همچو چشم آهو به ناز چشمک زند پلنگش
چسان ز خلوت برون خرامد نقاب نگشوده نازنینی
که ششجهت همچو موج گوهر هجوم آغوش کرده تنگش
قبول نازش نهای جنون کن سر از گداز جگر برونکن
دلی بهذوق نیاز خونین حنا چهگل میدهد به چنگش
اگر دو عالم غلو نماید به شوق بیخواست بر نیاید
چه رنگها پر نمیگشاید بهسیر باغیکه نیست رنگش
ز سیر گلزار چشم بستن کسی نشد محرم تسلی
کجاست آیینه تا نمایم چه صبح دارد بهار رنگش
دربغ فطرت نکرد کاری نبرد ازین انجمن شماری
تاملم داشت شیشه داری زدم ز وهم پری به سنگش
ز ساز عشق غرور ساغر هزار بیداد میکشد سر
تو از تمیز فضول بگذر شکست دل داند و ترنگش
به سعی جولان هوش بیدل نگشت پیدا سراغ قابل
مگر زپرواز رنگ بسمل رسی به فهم پر خدنگش
تبسم امسال کرد پیدا رگی ز یاقوت شعله رنگش
شکست از آن چشم فتنه مایل غبار امکان به بال بسمل
مباش از افسون سرمه غافل هنوز دستی است زیر سنگش
به مرغزاری که نرگس او کند نگاهی ز کنج ابرو
ز داغ خود همچو چشم آهو به ناز چشمک زند پلنگش
چسان ز خلوت برون خرامد نقاب نگشوده نازنینی
که ششجهت همچو موج گوهر هجوم آغوش کرده تنگش
قبول نازش نهای جنون کن سر از گداز جگر برونکن
دلی بهذوق نیاز خونین حنا چهگل میدهد به چنگش
اگر دو عالم غلو نماید به شوق بیخواست بر نیاید
چه رنگها پر نمیگشاید بهسیر باغیکه نیست رنگش
ز سیر گلزار چشم بستن کسی نشد محرم تسلی
کجاست آیینه تا نمایم چه صبح دارد بهار رنگش
دربغ فطرت نکرد کاری نبرد ازین انجمن شماری
تاملم داشت شیشه داری زدم ز وهم پری به سنگش
ز ساز عشق غرور ساغر هزار بیداد میکشد سر
تو از تمیز فضول بگذر شکست دل داند و ترنگش
به سعی جولان هوش بیدل نگشت پیدا سراغ قابل
مگر زپرواز رنگ بسمل رسی به فهم پر خدنگش
وزن: مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع مفاعلن فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.