هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های پیچیده، به بیان احساسات شاعرانه، عشق، عرفان و مفاهیم فلسفی می‌پردازد. شاعر از عشق بی‌نشان، رنج‌های عاشقانه، و مفاهیمی مانند حیات، مرگ و جستجوی معنویت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن از نظر زبانی و مفهومی پیچیده است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی و شاعرانه دارد. همچنین، برخی از مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۱

بی‌نشان حسنی که جز در پرده نتوان دیدنش
عالمی در پرده است از شوخی پیراهنش

خضر اگر بردی چو خط زان لعل سیراب آگهی
دست شستی ز آب حیوان و گرفتی دامنش

کس ندید از روغن بادام توفان جنون
جز غبار من‌ که آشفت از نگاه پر فنش

فرق چندین قدرت و عجز است اگر وا می رسی
گل به یاد آوردنم تا دل به دام آوردنش

داغم از وضع سبکروحی‌ که چون رنگ بهار
می‌برد گرداندن پهلو برون زین گلشنش

از طواف خویش دل را مست عرفان‌ کرده‌اند
خط ساغر می‌کند گل‌، گرد خود گردیدنش

عافیت خواهی لب از افسون عشرت بسته‌دار
هر گل اینجا خنده در خون می‌کشد پیراهنش

ناله شو تا بی‌تکلّف از فلکها بگذری
خانهٔ زنجیر راهی نیست غیر از روزنش

تهمت زنگارغفلت می‌برد جهد ازدلت
مهر زن این صفحه چندانی‌که سازی روشنش

در غبار فوت فرصت داغ خجلت می‌کشم
شمع رنگ رفته می‌بیند همان پیرامنش

تیغ مژگانی‌که عالم بسمل نیرنگ اوست
گر نپردازد به خونم خون من درگردنش

جز عرق بیدل ز موی پیری‌ام حاصل نشد
آه ازآن شیری‌که خجلت می‌کشد از روغنش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.