هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی عرفانی و فلسفی، به موضوعاتی همچون عشق، جدایی، فطرت انسان، ناکامی‌ها و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از درد فراق، ناتوانی در رسیدن به معشوق، و پستی‌های فطرت انسانی سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند عجز انسان در برابر تقدیر، ارزش رنج برای رسیدن به کمال، و بیهودگی تلاش‌های دنیوی در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی کافی از زندگی دارد. همچنین، برخی از اشارات و استعارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۳۵

بی تو مشکل ‌کنم از خلق نهان جوهر خویش
اشک آیینهٔ یاس است ز چشم تر خویش

ساکنان سرکویت ز هوس ممتازند
خلد خواهد به عرق غوطه زد ازکوثر خویش

فطرت پست به‌کیفیت عالی نرسد
کس چو گل‌، آبله را جا ندهد بر سر خویش

عاشق و یاد رخ دوست‌که چشمش مرساد
خواجه و حسرت مال و غم‌گاو و خر خویش

تا نجوشد عرق خجلت تمثال ز شخص
عالمی آینه‌ کرده‌ست نهان در بر خویش

هر چه خواهی همه در خانهٔ خود می‌یابی
همچو آیینه اگر حلقه زنی بر در خویش

عجز رفتار من آخر در بیباکی زد
اشک تا آبله پاگشت‌،‌گذشت از سر خویش

صبح جمعیت ما سوخته‌جانان دگر است
ختم شبگیر کن ای شعله به خاکستر خویش

سعی وابستگی آخر در فیضی نگشود
عقده درکار من افتاد چو قفل از پر خویش

سایل از حادثه آب رخ خود می‌ریزد
بی ‌شکستن ندهد هیچ صدف ‌گوهر خویش

فکر لذات جهان کلفت دل می‌آرد
نی به صد عقده فشرده‌ست لب از شکر خویش

سفله را منصب جاه است ندامت بیدل
چون مگس سیر شود دست زند بر سر خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.