هوش مصنوعی: این متن شعری است که از خشکی و بی‌آبی به عنوان استعاره‌ای برای بیان احساسات عمیق انسانی مانند ناامیدی، عشق، رنج و جستجوی معنا استفاده می‌کند. شاعر با تصاویر زیبا و نمادین مانند دریا خشک، اشک، ابر و صحرا، حالات روحی و عاطفی خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۹۶

این دم از شرم طلب نیست زبان ما خشک
با صدف بود لبی در جگر دریا خشک

اشک‌گو دردسر تربیت ما نکشد
از ازل چون مژه کردند بهار ما خشک

کار مقصدطلبی سخت کشاکش دارد
آرزو تشنه لب و وادی استغناخشک

واصل منزل مقصود شدن آسان نیست
تا به دریا برسد سیل شود صدجا خشک

پی رشح‌کرم آب رخ امید مریز
ابر چون جوش غبار است درین صحرا خشک

سعی مژگان چقدر نمی‌شد از دیدهٔ ما
کوشش ابر محالست‌کند دربا خشک

ای‌ خوش آن بحر سرشتی‌ که بود در طلبش
سینه لبریزگداز جگر و لبها خشک

لال مانده است زبانم به جواب ناصح
همچو برگی‌ که شود از اثر سرما خشک

زاهدا ساغر می کوثر شادابیهاست
چون عصا چند توان بود ز سر تا پا خشک

عشق بی ‌رنگ از این وسوسه‌ها مستغنی است
دامن ما و تو آلوده بر آید یا خشک

بگذر از حاصل امکان‌ که درین مزرع وهم
سبزه‌ها ریخته تا بال و پر عنقا خشک

هم چو نظاره ‌که از دیدهٔ تر می‌گذرد
درگذشتیم ز آلودگی دنیا خشک

حق شمشیر تو ساقط نشود از سرما
پیش خورشید نگردد عرق سیما خشک

بیدل از دیده حیران غم اشکی خون‌کرد
خشکی شیشه مبادا کندم صهبا خشک
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.