هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس یأس، تنهایی و ناامیدی شاعر است. او از دوری یار، بی‌پناهی و حیرت در زندگی سخن می‌گوید و خود را در گرداب مشکلات و ناکامی‌ها رها شده می‌بیند. تصاویری مانند «دام حلقهٔ مار»، «کوه صدا»، «گدا ماندن» و «شمع سوختن» بر عمق غم و اندوه او تأکید دارند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی، همراه با مضامین سنگین مانند یأس، تنهایی و حیرت وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۰۳

شباب رفت و من از یأس مبتلا ماندم
به دام حلقهٔ مار از قد دو تا ماندم

گذشت یار و من از هر چه بود واماندم
پی‌اش نرفتم و از خویش هم جدا ماندم

دلیل عجز همین خیر و باد طاقت داشت
رفیق آبله پایان نقش پا ماندم

نبست محملم امداد همنوایی کس
ز بار دل به ته ‌کوه چون صدا ماندم

هزار قافله بار امید داشت‌ خیال
عیان نشد که ‌گذشتم ز خویش یا ماندم

جبین شام اجابت نمی به رشحه نداد
قدح پرست هوا چون ‌کف دعا ماندم

به وسع دامن همت ‌کسی چه ناز کند
جهان غنی شد و من همچنان گدا ماندم

گذشت خلقی ازین دشت بی‌نیاز امید
من از فسانهٔ کوثر به کربلا ماندم

ز خوان بی‌نمک آرزو درین محفل
به غیر عشوه چه خوردم‌ کز اشتها ماندم

چو شبنم آینه‌ام یک عرق جلا نگرفت
به طاق پردهٔ ناموسی هوا ماندم

شکست بال ز آوارگی پناهم بود
نفس به موج ‌گهر دادم از شنا ماندم

تمیز هستی از اندیشهٔ خودم واداشت
گرفتم آینه و محو آن لقا ماندم

ز هیچ قافله‌گردم سری برون نکشید
به حیرتم من بی‌ دست و پا کجا ماندم

به دست سوده مگرکار خود تمام‌کنم
که رفت نوبت و بیرون آسیا ماندم

تو گرم باش به شبگیر وهم و ظن بیدل
که من چو شمع ز خود رفته رفته واماندم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.