هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، حسرت، امید و آزادی سخن می‌گوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند نرگس، بادام، آیینه و طاووس، احساسات درونی خود را بیان می‌کند. شاعر به امید ثمر و آزادی می‌اندیشد، اما گاهی نیز به حیرت و پشیمانی دچار می‌شود. در نهایت، او از جرات و شهرت سخن می‌گوید و تصمیم می‌گیرد که مانند سنگ، پایبند نام خود باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای شاعرانه نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۰۵

به یاد نرگس او هر طرف احرام می‌بندم
جرس وا می‌کنم از محمل و بادام می‌بندم

به قاصد تا کنم از حسرت دیدار ایمایی
به حیرت می‌روم آیینه بر پیغام می‌بندم

ز باغ زندگی هرکس غرور حاصلی دارد
به امید ثمر من هم خیال خام می‌بندم

چو صبح آزادی‌ام پا لغز شبنم در نظر دارد
ز آغاز این تری بر جبههٔ انجام می‌بندم

نفس وارم درین ویرانه صیاد پشیمانی
ز چیدنها همان وا چیدنی بردام می‌بندم

گره در طبع نی منع عروج ناله است اینجا
به قدر نردبان بر خویش راه بام می‌بندم

جنون هرزه فکری از خمارم برنمی‌آرد
اگر پیچم به خود مضمون خط جام می‌بندم

درین ظلمت سرا تا راه پروازی‌کنم روشن
چو طاووس از عدم بر بال و پرگلجام می‌بندم

دم صبحم به شور ساز امکان برنمی‌آید
چو شب در سرمه می‌خوابم زبان عام می‌بندم

حیا از آبرو نگذشت و من از حرص دون همت
بر این یک قطره عمری شد پل ابرام می‌بندم

اگر این است بیدل جرات جولان شهرتها
نگین را همچو سنگ آخر به پای نام می‌بندم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.